ارویناروین، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

امید زندگیم پسرم

اروین سیبیلو

امشب حسابی گیر دادی که سیبیل داشته باشی منم برات با مداد کشیدم قربونت برم ببین چه ادا یی در اوردی موقع عکس گرفتن ...
17 دی 1392

بدون عنوان

اینم اول اسم خوشگلت که خودتم بلدی یدونه اول اسمتو برات دوختم به در اتاقت اویزون میکنم هر جا که aرو ببینی مگی مامان اول اسمم ...
11 دی 1392

زخم شدن پلکت

امروز خونه زندائی من نماز امام زمان بود با خاله ومامان جون  رفتیم اونجا تو با بچه ها بازی کردی چند تا شون هم زده بودی شب خاله ما رو رسوند خونه ومن نگه شون داشتم شب تو رفتی بابا رو ازپاسیو صدا کنی که پشت پلکت خورد به در پاسیو و پاره شد دیگه من که حالم بد شد مامان جون داشت حودشو می کشت وتو هم بادردی که داشتی همش میگفتی هیچی نشد بمیرم الهی برات که مثل مرد می مونی عزیز دلم قربون چشمت برم که زخم شده
11 دی 1392

بدون عنوان

امشب دائیی زنگ زد گفت بده اروین رو ببرم خونمون تو هم از خدا خواسته سریع حاضر شدی وسریع با دائی رفتی منم الان تنها نشستم دلم برات تنگ شده
9 دی 1392

بدون عنوان

سلام عزیزم چند روزه که همش میگی می خوام برم خونه مامان جون وشب میری اونجا می خوابی دیروز من یه گوشی خریدم چون بازی داره وتو بازیهاشو دوستدار ی برای اینکه خرابش نکنی بهت گفتم گوشیه فرزاده اخه از فرزاد می ترسی اصلا طرف گوشی هم نیومدی می گی مامان فرزاد منو از تو گوشی میبینه گفتم اره تو هم طرفش نمی ای یعنی اگه اینو نگفته بودم تا حالا تر کونده بودیش قربونه سادگیات برم عزیزم دلم
5 دی 1392