بدون عنوان
امشب دائیی زنگ زد گفت بده اروین رو ببرم خونمون تو هم از خدا خواسته سریع حاضر شدی وسریع با دائی رفتی منم الان تنها نشستم دلم برات تنگ شده
نویسنده :
مامان
0:09