چکیده ای از خاطراتی که یادمه
از اینجا برات بگمکه تو دوران بارداری اطلا مامان رو اذیت نکردی من حالت تهوع نداشتم روز سونو گرافی وقتی داشت جنسیت رو می گفت ممن با مامان جون وبابات رفته بودیم وقتی گفت گل پسره بابات کلی گریه کرد و خوشحال شد پیش خودمون بمونه پسر دوست داشتمن پیش دکتر قاضی زاده رفتم برای معاینه بهم 2 مرداد وقت دادبیمارستان خاتم النبیا وقتی فهمیدیم بچه پسره دیگه شروع کردیم به خرید سیسمونی مامان جون همه چیز برات خریدتخت کمد یه عاله لبس و اسباب بازی های خوشگل اتاق خونه رو که وسایل خودمون توش بود رو خالی کردیم و وسایل وتخت کمد تو رو توش چیدیم و یه جشن سیسمونی توپ هم گرفتیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی